در زیل مطلبی که یکی از دوستان راجع به نظریه رضا مرادی غیاث آبادی راجع به کاربری نجومی و گاهشماری کعبه زرتشت ،پرسیده بود و جویای چگونگی کاربری رصد خانه ای این بنا شده بود ،یکی از دوستان چنین پاسخ دادند که ما نیز بدون دخل و تصرف می آوریم:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"خود لفظ رصد خانه به خودی خود
مفهوم کاربردی چنین بنا هایی را می رسانند . حال ببنید کعبه ی زرتشت با
کدام معیار یک رصد خانه است ؟ جبهه ی شمالی این بنا به کوه چسبیده است در
نمای جنوبی بنا نیز هیچ گونه منفذ و نقطه ی دیدی وجود ندارد . حال آنکه کسی
از رصد کردن کوچک ترین تجربه ای داشته باشد به اینکه دید داشتن به افق
شمالی و جنوبی در آسمان شب چقدر مهم است آگاه است . در واقع ایشان تمام
نتیجه گیری های خود را از بحث سایه اندازی خورشیدی گرفته است . یعنی رصد
خانه ی ایشان یک رصد خانه ی روزکار است ( !!!!) و حتی اگر چنین هم باشد (!)
باز هم استفاده کلمه ی رصد خانه برای چنین بنایی عمق فاجعه را نشان می
دهد. به واقع رصد کننده ی ساخته پرداخته ی این آقا هیچ گاه چیزی را رصد نمی
کرده است بلکه سایه ی بنا را دنبال می کرده است .
تا آنجایی که
من می دانم ایشان اگر هم بر چنین کاربری اصرار داشتند باید از کلمه ی شاخص
آفتابی به جای رصد خانه استفاده می کرد . پس ما با یک شاخص بزرگ آفتابی سرو
کار داریم که چون کفاف نمی داده یکی را هم عینا در پاسارگاد ساخته بودند .
در صمن یاد آور می شوم برای ساخت شاخص های آفتابی اصلا نیازی به ساخت چنین
بنای بزرگی نیست . یک نکته دیگر هم یاد آور شم و تمام . دقت کنید که در
مباحث این آقا جای آسمان شب به کلی خالی است در حالی که تمام اسناد کهن
نشان می دهند منجمان باستان بیشتر محاسبات خود را بر پایه ی رصد آسمان شب
انجام می دادند"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با سپاس از این دوست گرامی....
این نوشتار کامل با منابع
مستند پاسخیست به ایران ستیزانی که تاریخ را به کام نژاد پرستان پانترکیسم جعل
میکنند این نوشتار برای آگاهی هم میهنان منتشر میشود
دوستان ایرانی باید بدانند
که تاریخ ایران به طور مستند نوشته شده است و نه به طور احساساتی که هرکسی بخواهد
به آن تهمت کند و ناسزا گوید. اما بدبختانه ایرانیان هنوز آگاهی نیافتند که چگونه
این تاریخ مستند را درک کنند و از کجا یابند. به طور ساده:
منابعی مانند گوگل اسکالار و
نوشتارهای پروفسورهای تاریخ در دانشگاه-های بزرگ جهان همواره مورد نظر محققان است.
اما نوشتارهای روزنامه-ای / وبلاگی و غیره, هیچ ارزشی علمی ندارد. نوشتار کسانی که
دکترا ندارند و جزو دانشگاه معتبر نیستند ..هیچ ارزش علمی در رابطه با تاریخ مستند
ایران ندارد. یعنی نوشتارهای شعارگونه وبلاگی (چه بر ضد تمدن ایران چه بر سود تمدن
ایران) را نمیتوان برای تز تاریخ اورد یا از آنها در مبحث آکادمیک استفاده کرد.
بنابراین در اینجا تنها کوشش شده است که از منابع آکادمیک استفاده شود (یعنی
منابعی که متخصصان دانشگاهی نوشتند) و قضاوت را بر عهده خوانندگان وامیگذارم:
در مورد غیاث آبادی که حتی
دکترا ندارند و نویسنده هیچ متن علمی انگلیسی در مجلات معتبر جهانی نیست, همینطور
است. برای نمونه پورپیرار/زهتابی/غیاث آبادی/صدیق/شاملو و غیره کسانی نیستند که در
تاریخ رسمی بشر نقشی داشته باشند.
حال در مورد وبلاگ غیاث
آبادی من چند نظر میدهم.